7 افسانۀ ترسناک کریسمس؛ از گربۀ غول آسا تا مترسک بچه خوار!
به گزارش مجله سینمایی گوگوریو، از نگاه ما شاید کریسمس فقط جشن شاد و سرزنده ای باشد که در کشورهای مختلف جهان برگزار می گردد؛ اما این جشن یک جنبۀ ترسناک و تاریک هم دارد. در این مطلب با ترسناک ترین مراسم و افسانه های مربوط به کریسمس در سراسر جهان آشنا می شوید.
خبرنگاران | در بیشتر کشور های غربی، معمولا بدترین چیزی که در ایام کریسمس می تواند برای یک کودک بازیگوش اتفاق بیفتد این است که خبری از هدیه کریسمس نباشد.
به گزارش خبرنگاران ؛ اما اگر کمی بیشتر در افسانه های عامیانۀ این کشورها غرق شویم، می فهمیم که در این جهانی تخیلی، کریسمس می تواند اتفاقات بدتر و عجیب تری هم با خودش به همراه بیاورد. در این مطلب هفت مورد از ترسناک ترین رسوم و افسانه های کریسمس در سراسر جهان را می خوانید.
1. کرامپوس (اتریش، اسلوونی، کرواسی، ایتالیای شمالی)
تاریخچۀ شخصیت کرامپوس به سنت های آلپی پیش از مسیحیت بر می گردد. در بسیاری از کشور های اروپایی، سنت نیکولاس (او را منشا اصلی شخصیت بابانوئل می دانند) همراهانی دارد که به عنوان همتای منفی او عمل می نمایند. سنت نیکولاس، پلیس خوب خیراندیش است و هیچکس میل تماشا پلیس بد را ندارد. یک پلیس بد خاص به نام کرامپوس هست که گرچه در قصه ها به شکل های متنوعی ظاهر می گردد، اما بیشتر آنها از بعضی خصوصیات جسمی مشترک برخوردارند. او یک هیولای شیطانیِ نیمه بز با دو شاخ و یک زبانِ درازِ نوک تیز است.
کرامپوس زنجیرهایی را حمل می نماید که تصور می گردد نمادِ به بند کشیده شدن شیطان به وسیله کلیسای مسیحی است. او برای اثرگذاری بیشتر و ایجاد رعب و وحشت، زنجیرها را خرد می نماید. این زنجیرها گاهی با زنگوله هایی در میزان های مختلف همراه می شوند. او چوب غان (یا توس) حمل می نماید تا با آن بچه های بد را بزند و گاهی اوقات برای ربودن آن ها یک سبد یا ساک هم همراه خود دارد. شب سنت نیکولاس (5 دسامبر) Krampusnacht یا شب کرامپوس نام دارد. در مراسمات خاصی که در بعضی کشورهای مرکز اروپا برگزار می گردد، ملازمانِ کرامپوس از میان شهر های نزدیک کوه آلپ با لباس های پُرنقش و نگار و شیطانی راهپیمایی می نمایند. در سال های اخیر، گرایش کرامپوس ها به دادوبیداد، دعوا کردن و تخریب اموال مشکل ساز شده است.
2. فرا پرچتا (اتریش و باواریا)
فرا پرچتا جادوگری است که ماموریتش، رسیدگی به بچه های خوب و بد است. بر طبق افسانه های محلی، او شکم بچه های بد را شکافته و آن را با کاه پر می نماید! یکی دیگر از کارهای این جادوگر با دماغ ترسناک و لباس های مندرس انجام می دهد این است که اگر زنان خانه دار کارهای خانه شان را به موقع انجام نداده باشند مجازاتشان می نماید! پرچتا نیز مثل کرامپوس، بازمانده ای از سنت های مشرکانۀ مردمان آلپ در زمان قبل از ظهور مسیحیت است.
3. ماری لوُید (وِلز)
تصور کنید: شب سال نو است. شما یک دختر بچه یا پسربچه اهل وِلز هستید. صدای در زدن را می شنوید. در را باز می کنید. ناگهان موجودی گنده با جمجمه اسب که یک عبای بلند و چروک پوشیده و پشت سر او مردم زمزمه می نمایند، جلوی شما ظاهر می گردد. درون سوراخ چشم جمجمه اسب، تخم چشم مصنوعی گذاشته اند. دهان آن کمی نیمه باز است. می خواهید کودک از شدت ترس خودش را خیس نکند؟ همین اتفاق می افتد و همزمان که کودک خودش را خیس نموده، بزرگسالانِ اطراف سال نوی خوبی را برای هم آرزو می نمایند! سنت پوشیدن این لباس در شب کریسمس سابقه ای دست کم دویست ساله در کشور ولز دارد.
4. گریلا و گربه یول (ایسلند)
گریلا، غول گنده ای است که درون غار زندگی می نماید. در ایام کریسمس، سروکله اش برای شکار بچه ها پیدا می گردد. او بچه ها را می دزدد، به غارش می برد و آن ها را درون خمره می پزد. گریلا همراهان مختلفی دارد از جمله پسران یول (13 غول پسر سرکش/پسران بالغ بزرگسال) و همینطور گربه یول.
اگر فکر می کنید گربه یول حین باز کردن کادو ها روی بقل شما لم می دهد، با کاغذ کادو بازی می نماید و فضای کلی کریسمس را گرم و دلپذیر می نماید، سخت در اشتباهید. گربه یول ترسناک است. گربه گنده یول مانند شیطان، در تاریکی از میان ما مانند شیر غرش کنان راه می رود و در جستجوی کسی است که بتواند او را ببلعد، برای همین به پنجره روشن اتاق خواب بچه ها سرک می کشد. تنها راه نجات از خورده شدن این است که به او نشان دهید لباس کریسمس دارید، چون نشانه خوب بودنتان در سال گذشته است. اگر هیچ لباس نویی ندارید، لباس های کهنه را دور بریزید و از خدا یاری بخواهید! این افسانه های ایسلندی در گذشته به عنوان داستان هایی تربیتی (!) برای بچه ها و مجبور کردن آن ها به انجام کارهای خوب شکل گرفته اند.
5. هانس تراپ (آلزاس-لورن، فرانسه)
هانس تراپ طبق افسانه های آلزاسی، یک مرد محلی بود که به طمع و بی چشم و رویی معروفیت داشت. او از سحر و جادو استفاده می کرد و با شیطان معامله می کرد تا ثروتمند گردد. او پس از طرد شدن از کلیسای کاتولیک، ثروت و جایگاه اجتماعی اش را از دست داد و از آن به بعد در لباس مترسک در حومه شهر پرسه می زد. در یک مقطع، فکر و ذکر هانس تراپ درگیر ایده چشیدن گوشت انسان شد. او یک پسر چوپان را فریب داد و جانش را گرفت و سپس او را روی آتش پخت. با این حال، قبل از اینکه بتواند نخستین گاز را بزند، در اثر برخورد صاعقه جانش گرفته شد، گاهی اوقات در ایام کریسمس او بازمی گردد و در به در در پی گوشت تازه بچه ها است. نام این افسانه از یک شوالیۀ واقعی در قرن پانزدهم میلادی گرفته شده است.
6. کالیکانتزاری (یونان، بلغارستان، صربستان، ترکیه)
در افسانه های شرق اروپا و خصوصا یونان، کالیکانتزاری جن هایی هستند که بیشتر سال زیر زمین هستند اما چهار هفته پیش از کریسمس آن ها وارد قلمروی انسان ها می شوند تا شرارت و شیطنت نمایند. گاهی اوقات آن ها را به شکل موجودات سیاه رنگ خزدار با عاج و شاخ توصیف می نمایند. جنس آن ها معمولاً نر است و بدنشان شکل عجیبی دارد.
7. پی یر فوتارد (فرانسه، بلژیک، سوئیس)
قدمت این افسانۀ محلی به حدود هفتصد سال قبل می رسد. بر اساس داستان، پی یر فوتارد قصاب بود. او و همسرش بچه های ثروتمند را می دزتماشاد و می کشتند و سپس بدن آن ها را تکه تکه نموده و درون بشکه های نمک مخفی می کردند. سنت نیکولاس پی به این جنایت برد و حیات را به آن بچه ها بازگرداند. او به عنوان مجازات، پی یِر فوتارد را به عنوان خدمتکار آدمخوار ابدی وادار به اسارت کرد. او سنت نیکلاس را همراهی می نماید و به امور بچه ها بدقلق رسیدگی می نماید؛ به این صورت که روز 6 دسامبر (روز سنت نیکولاس) در حالی که سنت نیکولاس به بچه های خوب هدیه می دهد، او به سمت بچه های بد زغال پرت می نماید یا آن ها را کتک می زند!
منبع: Theguardian
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: فرادید