سرنوشت خانه به آذین چه خواهد بود؟
به گزارش مجله سینمایی گوگوریو، ایسنا/ بدنبال اخباری که به گوش می رسند، ما نیز کنجکاو هستیم که بدانیم سرنوشت خانه به آذین چه خواهد بود.
جهت دریافت خدمات پتینه کاری سقف با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. هر گونه خدمات رنگ آمیزی با تکنیک های مدرن پتینه کاری را به ما بسپارید.
داستان چیست؟
سهم تهران از خانه های قدیمی روز به روز دارد کمرنگ تر می گردد و هر از چند گاهی از گوشه ای از این شهر صدای تخریب خانه ها بلند می گردد؛ خانه نویسندگان، شاعران و مترجمان که در این خانه ها زندگی نموده و بخشی از بار ادبیات و فرهنگمان را به دوش کشیده اند نیز از این قاعده مستثنی نیست.
یک روز زمزمه تخریب خانه نیما و تبدیل شدنش به قهوه خانه به گوش می رسد، یک روز خانه فروغ و یک روز هم خانه شاملو و اینبار زمزمه تخریب خانه محمود اعتمادزاده، نویسنده و مترجم نام آشنا.
بیشتر بخوانیدخانه فروغ فرخزاد، خانه شاعری تنها و نامیمنزل به آذین در آریاشهر واقع است. او از سال 46 تا انتها عمرش، سال 85 در این خانه ساکن بود. کاوه اعتمادزاده، فرزند او سعی داشته بخشی از تاریخ فرهنگمان را در این خانه زنده نگاه دارد؛ اتاق پدرش با میز کار او که بخشی از کتابخانه اش است و با کتاب و نوشته هایش و بریده روزنامه ها و جراید انباشته شده، ماشین تایپ او که در گوشه ای از اتاق مانده اما روزگاری پدرش با آن کار می کرد، جایگاه های راحتی و جایگاه چرخدار او و حتی بارانی کرم رنگش.
صدای تخریب این خانه 50 ساله توسط بساز بفروش ها بلند شده، اما پسرش که 40 درصد از این خانه در دست اوست می خواهد این خانه را از تخریب نجات داده و به موزه و بنیاد فرهنگی تبدیل کند.
او پیرامون سرنوشت خانه به آذین می گوید: این جا باید بنیاد فرهنگی گردد. من نه به عنوان وارث بلکه به عنوان یک فرهنگ دوست می خواهم اینجا را نگه دارم. مگر حافظ و مولوی و نیما وارث دارند؟ به آذین متعلق به کل جامعه است. در تمام جهان میراث نویسندگان را برای ارتقای فرهنگی مهم می دانند. خانه افراد برجسته حفظ و به موزه تبدیل می گردد. این خانه غنیمت است و مایه مباهات. ما با این همه ادیب، کم از دیگران نداریم. در دوران معاصر هم باید عناصر غنی فرهنگی را پاس بداریم.
فرزند به آذین درباره حضورشان در این خانه اظهار می نماید: ما از سال 46 به این خانه آمده ایم. عمویم اصرار کرد این خانه را بخریم. می گفت در آریاشهر خانه هایی هست که 70 هزارتومان می فروشند. پدرم می گفت 30 هزارتومان بیشتر ندارد. عمویم 30 هزارتومان از بانک وام گرفت و به هر ضرب و زوری بود به آذین صاحبخانه و تا آخر عمر اینجا ماندگار شد. این خانه تا سال 85 مثل یک مرکز فرهنگی بود، چه بزرگانی که اینجا نیامدند؛چهره هایی چون بهرام بیضایی، محمدعلی سپانلو، سایه، سیاوش کسرایی، نادر ابراهیمی و توران میرهادی. حیف است که این خانه ویران گردد.
او با اشاره به اهمیت و ارزش فرهنگی این خانه می افزاید: سایر وارثان به دلیل احتیاج اقتصادی که داشتند، ناچار شدند سهم خود را به یک بسازبفروش بفروشند و حالا 60 درصد خانه دست بساز بفروش هاست و 40 درصد آن دست من. آن ها که هرکدام 30 درصد خانه را در اختیار دارند از راستا قانونی رفته اند. یکی از آنها دستور خلع ید اینجا را گرفته و در حال پیگیری است. می گوید هفته دیگر می خواهد اینجا را تخلیه کند. اما من این اثاث قدیمی پدر را کجا ببرم؟ نگه داشتن اینجا خواسته من نیست، دوستداران فرهنگ هم می خواهند جلو این کار را بگیرند. به خصوص که کرونا آمده و امکان تخلیه نیست. موضوع را با دادگاه مطرح می کنیم و از میراث یاری می گیریم که اینطور نگردد.
محمود اعتمادزاده زاده 23 دی ماه سال 1293 خورشیدی بود و درگذشته 10 خرداد سال 1385. او فعالیت های ادبی خود را از سال 1320 با انتشار داستان های کوتاه شروع کرد. در سال های پس از آن با ترجمه آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان و شولوخوف و نگارش خاطرات و تجربیاتش از زندان های دهه 1350، به تلاش های ادبی خود ادامه داد.
به آذین در چهارم شهریور 1320 خورشیدی، در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ او شد. چون افسر بودن مانع فعالیت های ادبی و سیاسی اش می شد، از آن شغل استعفا کرد.
از کتاب های به آذین به مهمان این آقایان، بسوی مردم، قالی ایران، گفتار در آزادی و از ترجمه هایش به بابا گوریو نوشته انوره دو بالزاک، دُنِ آرام نوشته میخائیل شولوخف، اتلو نوشته ویلیام شکسپیر، جان شیفته نوشته رومن رولان و نمونه های دیگر می توان اشاره نمود.
منبع: همگردی