برای محسن حججی که با سربلندی سرش بریده شد

به گزارش مجله سینمایی گوگوریو، محسن حججی عضوی از لشکر زرهی 8 نجف اشرف بود که هجدهم مرداد 1396 در سوریه به دست داعش کشته شد. نگاهی متفاوت به محسن حججی را در خبرنگاران بخوانید.

برای محسن حججی که با سربلندی سرش بریده شد

محسن حججی در سال 1371 در نجف آبادبه جهان آمد و 18 مرداد 1396 در التَنْف سوریه به دست داعش کشته شد. این متن تحلیل زندگی شهید نیست بلکه صرفاً بهجایگاه محسن حججی به عنوان یکی از فرزندان ایران در جهانی امروز و در میان ایرانیان می پردازد.

محسن حججی را می شناسید؟

مثل هر ایرانی دیگری قلبم برای محسن فشرده شده است. من این محسن را نمی شناختم. هیچ کدام از ما او را نمی شناختیم. حالا در شهری میدان به نامش می زنند و دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد و... تا ما بشناسیم اش. با همه مصاحبه ها با خانواده اش، هنوز هم که هنوز استو چه بسا تا سالیان بعد از آن ما او را آن گونه که بایسته است، نخواهیم شناخت.

اینکافی نیست که بدانم او در سال 1371 در نجف آباد اصفهان به جهان آمد و در 18 مرداد1396 در التَنْف سوریه به دست داعش کشته شد. این کافی نیست که عکس او را در حالیکه خیمه ای سفید در پشت زمینه عکسش دیده می گردد و یک داعشی مانند یزیدیان روزعاشورا پشت سرش ایستاده است، به شیشه ماشینم و دیوار اتاقم بچسبانم.

شناخت واقعی مناز او چشم های خسته همراه با غرور و تعصب محدود خواهد شد. محدود به آنچه که رسانه هابرایم خواهند گفت و من این را نمی خواهم. برای یک شناخت بی شائبه مجبورم او را فرزند ایرانبدانم. مثل همه فرزندان ایران که دور و بر من هستند و این گونه سعی کنم بلکه او رابهتر بشناسم.

محسن حججی زنده است

برخی افراد بعد از مرگشان نمی میرند. کشورگشاها و خون ریزها رانادیده بگیریم که بد زنده مانده اند؛ هنرمندان عظیم از این دسته هستند. وقتی نواییملکوتی را می شنویم یا جلوه طبیعت را روی تابلوی نقاشی می بینیم یا وصف زیبایی رااز قلم نویسنده ای عظیم می خوانیم؛ یعنی هنرمند زنده است. اینکه هنرمندها بعد از مرگشاننمی میرند به دلیل به جای گذاشتن چیزی بعد از خودشان است.

هنر محسن حججی و آنچه که برای ما باقی گذاشت، نشان دادن مظلومیت، غرور، غیرت و صلابت بود. تا همواره تاریخ محسن، زنده به غرور وصلابتش است. برای مایی که صدای گرومپگرومپ قلبش موقع دریافت آخرین عکس که از او گرفته شده، را نشنیدیم و خستگی توأم با بی تفاوتی را کهدر چشم هایش موج می زند، درک نکردیم. صدای او در کلیپ های کوتاه قبل از مرگش با آنلهجه ای که می گفت از خاک پاک ایران برخاسته است، می شنویم و دیگر بیشتر از آن نمی شنویم. این تصویر و آن صدا در چشم و گوش ما تکرار می شوند و او زندهاست.

محسن حججی و بچگی کردن

یکی از عکس های منتشر شده از این شهید، عکسی است که فرزندشرا در آغوش دارد. عکسی که خیلی از ما با دیدنش غصه یتیمی اشک آلود را خوردیم وخیلی از ما دست به پیش بینی آینده این طفل معصوم زدیم. فرزند دو ساله محسن حججی نقطهعطف نگاه به این شهید است. چرا که نشان می دهد محسن حججی با بسیاری از جوانان متفاوت بود. با آنها که هم سن و سال او هستند اما ازدواج نکرده اندکه بخواهند بچه داشته و به فکر آینده اش باشند. خودشان هنوز بچه و به دنبال بچگیکردن هستند.

شاید علت شهادت محسن حججی همین باشد: این زود عظیم شدن، باعث عظیمیمی گردد. عظیم شدنی که باعث شد دیگر نزد فرزندش بازنگردد و به راهی برود که برگشتنداشته باشد. این روزها پیرمردهایی که سال ها قبل از او را زیسته و سرد و گرم روزگار را دیده اند،تمام قد به احترامش برمی خیزند، شجاعت و سربلندی اش را ستایش می نمایند و همه این ها یعنی محسنحججی از همه آنها عظیم تر و والامقام تر است.

آن یار کزو گشت سر دار بلند

نقل است که در آن میان درویشی از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینیو فردا و پس فردا. آن روزش بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش به باد بر دادند (تذکرهالاولیا عطار نیشابوری) اولیا خیلی هم دور از دسترس نیستند. وقتی شاعر در قرن هاپیش سروده است: آن یاز کزو گشت سر دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا می کردفقط درباره یک فرد در یک نقطه از زمین در یک جای تاریخ نیست. این عاقبت هر فردیاست که در هر زمان و هر مکان اسرار را هویدا کند. آیا اسرار محسن حججی همان نیستکه همه فرزندان ایران دارند؟ آیا اگر غیرت ایرانی در وجودش نبود، سرش بر سر دارداعش بلند بود؟ اگرچه درک مقام شهید و شهادت کار هرکسی نیست. تحلیل اینکه او خوشبختشد و خانواده اش خوشبخت شد یا نه! کار تاریخ است. ما تاریخ نیستیم. ما انسانیم باهمه احساسات انسانی و قرار است تا سال های سال یادمان بماند که روزی فرزندی دلیرداشتیم که پای عقیده اش ایستاد تا اسطوره گردد. مگر نه اینکه انسان ها می خواهند ماندگارشوند؟

تمام قد برمی خیزم و رو به تهران می ایستم؛ به طرف جایگاهی کهقرار است چهارشنبه پنجم مهر 1396 تشییع گردد. می گویم:سلام شهید . بعد برمی گردم به طرف نجفآباد و سلام می دهم. شجاعت ایرانی مبارکت باشد.

مقاله اختصاصی خبرنگاران

منبع: setare.com
انتشار: 4 بهمن 1399 بروزرسانی: 4 بهمن 1399 گردآورنده: gogoryo.ir شناسه مطلب: 1091

به "برای محسن حججی که با سربلندی سرش بریده شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "برای محسن حججی که با سربلندی سرش بریده شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید